مطالب وبلاگ را چگونه ارزیابی می کنید؟

آمار مطالب

کل مطالب : 237
کل نظرات : 29

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 4

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 2
باردید دیروز : 2
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 15
بازدید سال : 1930
بازدید کلی : 83984

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صاحبدلان و آدرس sahebdelan.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 15
بازدید کل : 83984
تعداد مطالب : 237
تعداد نظرات : 29
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : دو شنبه 23 اسفند 1395
نظرات

ﺩﻟـﺖ ﮐـﻪ ﻣـﯽ ﮔـﯿـﺮﺩ …
ﺩﺭ ﻟـﺤـﻈـﻪ ﻫـﺎﯾـﯽ ﮐـﻪ ﺛـﺎﻧـﯿـﻪ ﻫـﺎ …
ﻣـﯿـﺦ ﻣـﯽ ﮐـﻮﺑـﻨـﺪ ﺩﺭ ﺳـﺮﺕ !
ﺍﺷـﮏ ﻫـﺎﯾـﯽ ﻫـﺴـﺘـﻨـﺪ …
ﮐـﻪ ﺩﺭ ﻋـﯿـﻦ ﺳـﺎﺩﮔـﯽ …
ﯾـﮏ ﺩﻓـﻌـﻪ …
ﻧـﺼـﻒ ﺷـﺒـﯽ ﻋـﺠـﯿـﺐ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﻣـﯽ ﮐـﻨـﻨـﺪ !
ﻭ ﭼـﻪ ﺩﺭﺩﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻗـﺘـﯽ …
ﻋـﺎﺩﺕ ﻣـﯽ ﮐـﻨـﯽ ﺑـﻪ ﻃـﻌـﻢ ﺷـﻮﺭِ ﺍﯾـﻦ ﺁﺭﺍﻣـﺶ…

تعداد بازدید از این مطلب: 121
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : جمعه 9 مرداد 1394
نظرات

وقتی میان این همه ادمک چوبی شانه ای نیست که تکیه گاه گریه ام باشد

وقتی که اغوشی نیست که از همه دل خستگی ها در بر بگیرم

وقتی دست های گرمی نیست که دستانم را شریک شود

 یا اشکانم را با سر انگشت هم دلی پاک کند

 وقتی که هیچ چشم منتظری در این دنیا برای من پلک نمی زند

وقتی صدایی نیست که خستگی لحظه هایم را با لحن گرمش دل داری دهد

وقتی که هیچ گوشی نیست که این همه دل نوشت را بشنود

حس می کنی تنهاییم را؟؟!!

اگر حس کردی

تو بگو چه باید کرد؟!

تعداد بازدید از این مطلب: 179
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : جمعه 9 مرداد 1394
نظرات

تنهایی را دوست دارم!

عادت کرده ام که تنها با خودم باشم،

دوستی میگفت: عیب تنهایی این است:

که عادت میکنی خودت تصمیمی بگیری

تنها به خیابان میروی

به تنهایی قدم میزنی

پشت میز کافی شاپ تنهایی می نشینی

و آدمها را نگاه میکنی

ولی من به خاطر همین حس دوستش دارم!

تنها که باشی نگاهت دقیق تر میشود و معنادار

چیزهایی میبینی که دیگران نمیبینند

در خیابان زودتر از همه میفهمی پاییز آمده

و ابرها، آسمان را محکم در آغوش کشیده اند!

میتوانی بی توجه به اطراف

ساعتها چشم به آسمان بدوزی

و تولد باران را نظاره گر باشی.

برای همین تنهایی را دوست دارم

زیرا تنها حسی است که به من فرصت میدهد خودم باشم!

با خودم که تعارف ندارم

سالهاست به تنهایی عادت کرده ام...!

تعداد بازدید از این مطلب: 164
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : چهار شنبه 21 آبان 1393
نظرات

آرامشــی می خواهم...

خلوتــی می خواهم...

تــو باشی و من  در کنار هـــــم …


تو …

سکوت کنــی…

و مــن

گوش کنم ..!

تعداد بازدید از این مطلب: 180
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : جمعه 9 خرداد 1393
نظرات

شهر اول : نگاه و دلربایی

شهر دوم : دیدار و آشنایی

شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی

شهر چهارم : بهانه و فکر جدایی

شهر پنجم : بی وفایی

شهر ششم : دوری و بی اعتنایی

شهر هفتم : اشک و  آه و  تنهایی

تعداد بازدید از این مطلب: 173
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : جمعه 5 ارديبهشت 1393
نظرات

گریه هامو نگه داشتم تا بیایی

فاصله عمرم رو تلخ کرده، کجایی؟

قد این سالها بی قراری کشیدم از جدایی

هفته های غم انگیزم رو می شمارم

من که دست بر نمی دارم از انتظارت

واسه آوای بارون دلم تنگه برگرد، بی قرارم

دوری و بی قراری چه سخته

آخ که چشم انتظاری چه سخته

ابر باشی، نباری چه سخته

دردهای پیاده تو سینه ام زیاده

بی تو دنیا روی خوش نشونم نداده

وقتی آرامشی نیست حالم همینه بی اراده

در نبودت فقط بغض با من رفیقه

بغضی که یادگار یه حس عمیقه

آخ، رازی نشو گُر بگیرم، بسوزم هر دقیقه

گریه هامو نگه داشتم تا بیایی

فاصله عمرم رو تلخ کرده، کجایی؟

تعداد بازدید از این مطلب: 237
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : جمعه 5 ارديبهشت 1393
نظرات

این جوری که چشمام به راه توئه

همه روزای من جمعه است

تو یه فکری بکن به حال دلم

 کمکم کن نذار برم از دست

گریه تمام مسیرم تا توئه

وقتی ظُل می زنی به من 

اما قلبم چقدر آرومه

خوب جایی به خاک افتاده آخ

من از این انتظار طولانی نمی تونم که دست بردارم

ترسم از قسمت بدم، اما ته قلبم هنوز امیدوارم

یک روز از این روزگار بی انصاف

حق این چشمها رو می گیرم

یا به تو می رسم آخر

یا تو انتظار تو می میرم

با همین فکر با همین اندوه

قد تصویر روبرو می شم

یه جوری بغض می کنم انگار

دارم از بی کسی تموم می شم

تعداد بازدید از این مطلب: 209
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : جمعه 28 تير 1392
نظرات

گل آفتاب گردان را گفتند :

چرا شب ها سرت را پایین می اندازی ؟

گفت : ستاره چشمک میزند ، نمی خواهم به خورشید خیانت کنم ...

تعداد بازدید از این مطلب: 224
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : جمعه 28 تير 1392
نظرات

نگران نباش !

برو . . .

برای آتش دل شکسته ی من هم،

آبی پیدا می شود.

شاید مثل همیشه ،

اشک های مادرم...!

تعداد بازدید از این مطلب: 179
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : شنبه 7 ارديبهشت 1392
نظرات
وسط جبهه بهش گفتم بچه! الان چه وقت نماز خوندنه؟ 

گفت: از کجا معلوم دیگه وقت کنم. و شروع کرد نماز خوندن…

السلام علیکم ورحمة الله و برکاته را که گفت…. 

یک خمپاره آمد و بردش…


تعداد بازدید از این مطلب: 188
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : جمعه 6 ارديبهشت 1392
نظرات

برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو

منم زیبا

که زیبا بنده ام را دوست می دارم

تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو می گوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان

رهایت من نخواهم کرد

رها کن غیر من را، آشتی کن با خدای خود

تو غیر از من چه میجویی؟

تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟

تعداد بازدید از این مطلب: 200
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : سه شنبه 17 بهمن 1391
نظرات

تـو چـه میفـَهمی از روزگـآرم..

از دلتـَنگی ام...

، گـآهی بـﮧ خـُدا الـتــمـآس میکُنــَم

خوابــَت را ببینــَم،

میفـَهمی؟!!

فقـط خوابـــَت را...

 


تعداد بازدید از این مطلب: 182
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : سه شنبه 17 بهمن 1391
نظرات

تـو هم تلخ بودی
تلــخ !
درست مثل قطره های فلج اطفالی
كه در كودكی به خوردم می دانند !
غافل از اینكه این بار
تلخی تــو دلم را فلــج كرد ...!

تعداد بازدید از این مطلب: 181
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : یک شنبه 30 مهر 1391
نظرات

ای یکتای بی نهایت من
و ای دلیل گستاخی من بر درگاهت
ای بخشنده توانا که بزرگی و مهربانیت چنان است که بنده بی مقدارت
مدام در حال گستاخی و بی پروایی در محضر توست
بر این رانده شده از درگهت.......
شرم دارم از تو چیزی درخواست کنم
زبان نای گفتن و قلم توان التماس ندارد
تو که خود دانایی بر همه نادانسته ها
مرا بکش به سوی خود
و بگسلان این بند های فلاکت را از من
این بنده ناتوانت دگر نا و توانی ندارد
انچنان معصیت بر دوشم سنگینی دارد
که زانو خم گشته و شانه هایم ترک برداشته اند
و من حتی توان تسبیح تو را ندارم
من نمی توانم سر بر استانت بلند کنم
ای پروردگار من.........

تعداد بازدید از این مطلب: 167
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : یک شنبه 30 مهر 1391
نظرات

بیقرار یه حس تازه ام

یه حس ناب 

بوی پاییز میاد

پاییز رو دوست دارم

پاییز  فصل قدم زدنه

فصل فکورانه قدم زدن

فصل قدم زدن های شانه به شانه

فصل شیشه های بخارگرفته

 

فصل بیقراری و عاشقی

با اومدنش قند تو دلم آب میشه و تو دلم شوری بپا میشه که نگو...

پاییز فصلیه که حس مشترک خیلی از آدم هاست

عاشق پاییزم عاشق رنگ برگ درخت هاش

عاشق پارک های خلوت و خیس بارونش

عاشق نیمکت های خالی و سکوت پاییزی

بیقرار پاییزم و بوی بارونش

برای چای خوردن در هوای تو

برای مهربانی دست های تو

برای سرخی گونه هات

برای اینکه خودم باشم و خودت...

کاش پاییز امسال خاص باشه !

 

بیقرار یه حس تازه امفصل بیقراری و عاشقی

تعداد بازدید از این مطلب: 201
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : جمعه 28 مهر 1391
نظرات

 برگ خزان زده ...

این روزها روزهای جنجال توست

   در میان درختان و باد سرکش

    صدای زمین تو را می خواند

    در انتظار توست...

    مرنج ار بی مهری شاخه های لرزان درختان

 که تاب تو را ندارند

آغوش گرم زمین تورا تنها نخواهد گذاشت

خود را رها کن...

تعداد بازدید از این مطلب: 203
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : جمعه 2 تير 1391
نظرات

وفا نكردي و كردم، خطا نديدي و ديدم
شكستي و نشكستم، بُريدي و نبريدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز كرده ندامت
كشيدم از تو كشيدم، شنيدم از تو شنيدم

كي ام، شكوفه اشكي كه در هواي تو هر شب
ز چشم ناله شكفتم، به روي شكوه دويدم


مرا نصيب غم آمد، به شادي همه عالم
چرا كه از همه عالم، محبت تو گزيدم

چو شمع خنده نكردي، مگر به روز سياهم
چو بخت جلوه نكردي، مگر ز موي سپيدم

بجز وفا و عنايت، نماند در همه عالم
ندامتي كه نبردم، ملامتي كه نديدم

نبود از تو گريزي چنين كه بار غم دل
ز دست شكوه گرفتم، بدوش ناله كشيدم

جواني ام به سمند شتاب مي شد و از پي
چو گرد در قدم او، دويدم و نرسيدم

به روي بخت ز ديده، ز چهر عمر به گردون
گهي چو اشك نشستم، گهي چو رنگ پريدم

وفا نكردي و كردم، بسر نبردي و بردم
ثبات عهد مرا ديدي اي فروغ اميدم؟

تعداد بازدید از این مطلب: 150
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : چهار شنبه 31 خرداد 1391
نظرات
دنبال کسی میگردم که توی بهار که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم: میای بریم زیر این رگبار و هوای خوش قدم بزنیم؟
در جوابم فقط بگه: نیم ساعت دیگه کجا باشم...

توی تابستون که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم: میای بریم خیابون ولیعصر از ونک تا هر جا شد قدم بزنیم؟
در جوابم فقط بگه: ناهار اونجایی که من میگم...

توی پاییز زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم: میای صدای ناله ی برگای سعدآباد رو در بیاریم خش خش صدا بدن؟
در جوابم فقط بگه: دوربینتم بیار...

توی زمستون زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم چنارای ولیعصر منتظرن با یه عالمه برف، بعد با تردید بپرسم: میای که؟
در جوابم بدون مکث بگه : یه جفت دستکش میارم فقط .
یه لنگه من یه لنگه تو...سر اینکه دستای گره شدمون توی جیب کی باشه بعدا تصمیم میگیریم....... ♥


تعداد بازدید از این مطلب: 164
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : دو شنبه 29 خرداد 1391
نظرات

بگو چه مرگته که دوباره میخونی
دوباره بی فایدس خودت که میدونی
بگو چه مرگته که بازم پر از حرفی
سراپا عطشی تو این شب برفی

هنوز منتظری بیاد و یار تو شه
بهار تو مرده دلت چقدر خوشه
پرنده ای اما اسیر کوچ خودت
همیشه هم میرسی به هیچ و پوش خودت

نگاه به آینه بکن چقدر شکسته شدی
شکستن اما چه بد شکسته شدی
سحر تو راه و تو دوباره بی تابی
چه مرگته دل من چرا نمیخوابی

نگو بهار چی شده پرنده غمگین
برای هیچ کی نخون به پای هیچ کی نشین

تعداد بازدید از این مطلب: 174
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : دو شنبه 29 خرداد 1391
نظرات

نخند و با خنده هات باز منو دلخور نکن
نگو دلت با منه دیگه تظاهر نکن

ببین ازت بریدم
خسته ام از دورویی

از تو برام چی مونده
بجز بی آبرویی، بجز بی آبرویی

لبت یه چیزی میگه
چشات یه چیز دیگه

من دیگه فهمیدم کدوم دروغ میگه
بهم بگو از عشق تصور تو چیه؟

وقتی که پیش منی چشات حریص کیه؟
خیانت از سر تا پای تو میریزه


تصورت از عشق چه نفرت انگیزه
چه نفرت انگیزه

لبت یه چیزی میگه
چشات یه چیز دیگه

من دیگه فهمیدم کدوم دروغ میگه...

تعداد بازدید از این مطلب: 222
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : دو شنبه 29 خرداد 1391
نظرات

عزیزم دلخوری هام زیاد شده انگاری فصل خزون برگمه

می خوام سفره دلمو وا کنم به خدا اینبار می گم چه مرگمه

اگه هی بیخودی دعوا می کنم خوب می خوام بهم محبت بکنی

به خدا بعضی روزا فکر می کنم که داری من و تحمل می کنی

جلوی غزیبه ها خیلی بده دستت و از توی دستام می کشی

خودم و گاهی به مردن می زنم تا شاید منت من رو بکشی

ارزومه یه دفعه جایی می ری بپرسی میشه برم یا که نرم

مطمئن باش که بهت می گم برو اما زود برگردی دردت به سرم

وقتی می بینم باهام غریبه ای فکر رفتن هی میفته تو سرم

اما چون طاقت رفتن ندارم می زنم به بی خیالی می گذرم


بی محلیات داره زجرم می ده دیگه از این وضعیت خسته شدم

چرا هی دروغ می گم نمی دونم انگاری زیادی پا بسته شدم

وقتی بی خودی می گم مریض شدم دوست دارم یه کمی دلواپس بشی

به خدا چیز زیادی نمی خوام چی میشه اگه یه کم عوض بشی


وقتی که سراغ تو نمی گیرم چی میشه یه بار سراغم بگیری

واسه این که بهت محبت بکنم دور از جونت تو هم یک بار بمیری
 

تعداد بازدید از این مطلب: 163
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : دو شنبه 29 خرداد 1391
نظرات

من تو بهت گرگ و میشم تو چته؟؟
من زدن تیشه به ریشه ام تو چته؟؟
از نگاهه عرضه ی خیابونا من دارم
شکنجه میشم تو چته؟؟
اسمم و چند دفعه بریدی تا حالا؟؟؟
چند ستاره کم آوردی تا حالا؟؟
تو مثل من که همش بد میارم
به در بسته نخوردی تا حالا

دل دیگه بسشه درد
توی برز خسته ام
پی سایه نگرد
باخت دیگه خسته شدم
دل شکسته شدم
بازنده ام

من پل دسته نیازم تو چته؟؟
من میسوزم و میسازم تو چته؟؟
تو قمار زندگی منم که مفت
از تو نیستم و میبازم تو چته؟؟
من همونم که شکستیش یادته؟؟
به رگ فاصله بستیش یادته؟؟
حالا اومدی چیرو نشون بدی؟؟
دلی که نمیپرستیش یادته؟؟

دل دیگه بسشه درد
توی برز خسته ام
پی سایه نگرد
باخت دیگه خسته شدم
دل شکسته شدم
بازنده ام

 عشق تو شعله فروز واسه من
میگی غصه ات شب و روز واسه من
فکر آس و پاسی خودتو کن
نمی خواد دلت بسوزه واسه من 

تعداد بازدید از این مطلب: 156
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : یک شنبه 21 خرداد 1391
نظرات

اینجا در دنیای من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند،

دیگر گوسفند نمی درند،

به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند...

تعداد بازدید از این مطلب: 162
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : شنبه 20 خرداد 1391
نظرات

وقتی‌ قلب‌هایمان‌ كوچك‌تر از غصه‌هایمان‌ می‌شود
وقتی‌ نمی‌توانیم‌ اشك‌هایمان‌ را پشت‌ پلك‌هایمان‌ مخفی‌ كنیم‌
و بغض‌هایمان‌ پشت‌ سر هم‌ می‌شكند
وقتی‌ احساس‌ می‌كنیم‌ بدبختی‌ها بیشتر از سهم‌مان‌ است‌
و رنج‌ها بیشتر از صبرمان؛
وقتی‌ امیدها ته‌ می‌كشد و انتظارها به‌ سر نمی‌رسد

وقتی‌ طاقتمان‌ طاق‌ می‌شود و تحملمان‌ تمام...
آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ مطمئنیم‌ به‌ تو احتیاج‌ داریم‌ و مطمئنیم‌ كه‌ تو،
فقط‌ تویی‌ كه‌ كمكمان‌ می‌كنی...

آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ تو را صدا می‌كنیم، تو را می‌خوانیم.
آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ تو را آه‌ می‌كشیم، تو را گریه‌ می‌كنیم، تو را نفس‌ می‌كشیم.
وقتی‌ تو جواب‌ می‌دهی،‌ دانه‌دانه‌ اشك‌هایمان‌ را پاك‌ می‌كنی‌
و یكی‌یكی‌ غصه‌ها را از توی‌ دلمان‌ برمی‌داری
‌گره‌ تك‌تك‌ بغض‌هایمان‌ را باز می‌كنی‌ و دل‌ شكسته‌مان‌ را بند می‌زنی
‌سنگینی‌ها را برمی‌داری‌ و جایش‌ سبكی‌ می‌گذاری‌ و راحتی؛‌
بیشتر از تلاشمان‌ خوشبختی‌ می‌دهی‌ و بیشتر از لب‌ها،

 لبخند‌ خواب‌هایمان‌ را تعبیر می‌كنی‌ و دعاهایمان‌ را مستجاب‌
و آرزوهایمان‌ را برآورده‌ قهرها را آشتی‌ می‌كنی‌ و سخت‌ها را آسان.‌
تلخ‌ها را شیرین‌ می‌كنی‌ و دردها را درمان ناامیدها، امید می‌شود و سیاه‌ها سفید سفید...

خدایا
تورا صدا میکنیم ،تو را می خوانیم
‌ ناامیدها، امید می‌شود و سیاه ‌ها سفید سفید...
خدایا
تورا صدا می کنیم ،تو را می خوانیم

تعداد بازدید از این مطلب: 148
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : شنبه 20 خرداد 1391
نظرات
زندگي براي تو مرگ براي من،
راحتي براي تو گرفتاري براي من،
شادي براي تو غم براي من،
همه چيز براي تو ولي تو براي من
مرا بياد داشته باش!


تعداد بازدید از این مطلب: 191
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : سه شنبه 9 خرداد 1391
نظرات

وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد .
به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:"متشکرم "و از من خداحافظی کرد.
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .

تعداد بازدید از این مطلب: 174
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : سه شنبه 9 خرداد 1391
نظرات

به حرمـــــت نان و نمکی که با هم خوردیم
نــــــــان را تو ببر
که راهـــــــــت بلند است و طاقتــــــــــت کوتاه
نمــــــــــک را بگذار برای من
می خواهم این زخم همیشــــــــــه تازه بمانـــــــد...

تعداد بازدید از این مطلب: 177
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : یک شنبه 7 خرداد 1391
نظرات

از تو میگذرم بی آنکه دیگر تو را ببینم ،
 از تو میگذرم بی آنکه خاطره ای را از تو بر دوش بکشم ،
 نمیخواهم دیگر طعمی را از عشق بچشم.
 از تو میگذرم ، تویی که گذشتی از همه چیز ،
 این را هم فراموش میکنم ، جای من در اینجا نیست!
میروم تا آرام باشی ، تا از شر من و احساسم راحت باشی ،
 میروم تا روزی پشیمان شوی ،حیف احساسات عاشقانه ام بود ،
 میروم تا با کسی دیگر همنشین شوی
 از تو میگذرم و شک نکن که فراموشت میکنم ،
 هر چه شمع و شعله و آتش بود را در قلبم خاموش میکنم ….
 نه اندیشیدن به تو فایده دارد ، نه فکر کردن به خاطره هایت ،
 حالا آنقدر به دنبالم بیا تا خسته شود پاهایت….
 تو لیاقت مرا نداری ، از تو میگذرم تو ارزشی برایم نداری….
کارت شده بود دلشکستن و بی وفایی ،
 روز و شب من این شده بود که از تو سوال کنم کجایی؟؟
 چرا پاسخی به دل گرفته ام نمیدهی ،
 چرا سرد شده ای و مثل آن روزها سراغی از من نمیگیری؟
 فکر کرده ای کیستی، برو با همان عاشقان سینه چاکت ،
 برو که تو با یک نفر راضی نیستی!
 از تو میگذرم بی آنکه تو را ببینم ،
 محال است دیگر برگردم ، حتی اگر از غم و غصه بمیرم….
 از تو میگذرم و بی خیالت میشوم ،
 شک نکن بدون تو از شر هر چه غم در این دنیاست راحت میشوم
 اشتباه گرفته ای ، من آن کسی که میخواهی نیستم ،
 تا هر چه دلت خواست با دلش بازی کنی ،
میروم تا حتی نتوانی یک لحظه هم نگاهم کنی….
 از تو میگذرم بی آنکه لحظه ای برگردم و تو را ببینم ،
 یک روز بیا تا حساب تمام بی محبتهایت را از قلب شکسته ام برایت بگیرم….

تعداد بازدید از این مطلب: 132
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : یک شنبه 7 خرداد 1391
نظرات

(قند) خون مادر بالاست ، دلش اما همیشه (شور) می زند برای ما . . .
 اشکهای مادر ، مروارید شده است در صدف چشمانش
دکترها اسمش را گذاشته اند آب مروارید !
 حرفها دارد چشمان مادر ؛ گویی زیرنویس فارسی دارد !
 دستانش را نوازش می کنم ؛ داستانی دارد دستانش . . .
 وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره
میفهمی پیر شده !
 وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده !
 وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه . . .
 و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش

دلت میخواد بمیری . . .

 تو ۱۰ سالگی : ” مامان ، بابا عاشقتونم ”
 تو ۱۵ سالگی : ” ولم کنین ”
 تو ۲۰ سالگی : ” مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم ”
 تو ۲۵ سالگی : ” باید از این خونه بزنم بیرون ”
 تو ۳۰ سالگی : ” حق با شما بود ”
 تو ۳۵ سالگی : “ میخوام برم خونه پدر و مادرم ”
 تو ۴۰ سالگی : ” نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم ! ”
 تو هفتاد سالگی : ” من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن . . .
 

بیاید ازهمین حالا قدر پدرو مادرامونو بدونیم . . .
 از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز، روز توست  . . .

سلامتیه اون پسری که . . .
 ۱۰ سالش بود باباش زد تو گوشش هیچی نگفت . . .
 ۲۰ سالش شد باباش زد تو گوشش هیچی نگفت . . .
 ۳۰ سالش شد باباش زد تو گوشش زد زیر گریه . . .
 باباش گفت چرا گریه میکنی ؟
 گفت : آخه اونوقتا دستت نمیلرزید . . .

تعداد بازدید از این مطلب: 173
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : یک شنبه 7 خرداد 1391
نظرات

پرسید باران؟ گفتم بهار!
 پرسید بهار؟ گفتم لحظه های با تو بودن!
 پرسید لحظه ؟ گفتم کوچه بن بست!
 پرسید کوچه بن بست ؟ گفتم من و تو!
 پرسید من و تو ؟ گفتم قصه ی ناگفته!
پرسید قصه نا گفته ؟ گفتم هزار و یک شب بودن ما!
 پرسید هزارو یک شب بودن ما؟ گفتم زیر پنجره ی تنهایی من!
 پرسید زیر پنجره ی تنهایی؟ گفتم اشک مهتاب وقتی نمی غلتد!
 پرسید اشک مهتاب؟ گفتم شکوه التماس وقتی دست نیاز به سویت دراز می کنم!
 پرسید شکوه التماس؟ گفتم شبهای تاریک یلدایی!
 پرسید شبهای تاریک یلدایی؟ گفتم اشک های سرشار پنهانی!
 پرسید اشکهای سرشار پنهانی؟ گفتم قلبی که از دیدار می تپد و از ندیدن یار می گرید!
 پرسید قلب؟ گفتم تو!
 پرسید من؟ گفتم عشق!
 پرسید عشق؟ گفتم نوری که هرگز نمی میرد!
 پرسید نور؟ گفتم عشق!
 پرسید عشق؟ گفتم اشک!
 پرسید اشک؟ گفتم عشق!
 پرسید عشق؟ گفتم هاله ی دل تنگی!
 پرسید هاله ی دلتنگی؟ گفتم عشق!
 گریست!
 پرسیدم عشق؟
 گفت گریستن برای بودنهایی که باید باشند و نیستند و نبودنهایی که نباید باشند و هستند!
 من گریستم ، او گریست،
 کسی از دالان تنهایی چشم های منتظر غمزده مان فریاد زد…

 

عشق، عشق، عشق!

تعداد بازدید از این مطلب: 162
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : سه شنبه 26 ارديبهشت 1391
نظرات

بگو دکترا برن این نفسای آخره
تو فقط برام بخند اینجوری خیلی بهتره

دم آخری بذار سیر بشینم نگات کنم
غزل آخرمو فدای خنده هات کنم

عزیزم گریه نکن خراب هر هق هقتم
کاش نفس یاری کنه بازم بگم عاشقتم

بگو هیچکسی نیاد میخوام باهات تنها باشم
دستاتو به من بده که دارم از هم می پاشم

دیگه بی تابی نکن آشفته حالم میکنی
قبل رفتنم (؟) گلم بگو حلالم میکنی


با تو ام تا به ابد نمیشی از دلم جدا
گل مهربون من قرارمون پیش خدا

رد خنده هاتو هیچکسی نشونم نمیده
تا میام حرف بزنم گریه امونم نمیده

میدونم سخته ولی رفتنه من حقیقته
واسه من گریه نکن این آخرین وصیته


بگو هیچکسی نیاد میخوام باهات تنها باشم
دستاتو به من بده که دارم از هم می پاشم

دیگه بی تابی نکن آشفته حالم میکنی
قبل رفتنم (؟) گلم بگو حلالم میکنی

تعداد بازدید از این مطلب: 177
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : سه شنبه 26 ارديبهشت 1391
نظرات

حلالم کن دارم میرم

حلالم کن دارم میرم

چه قدر این لحظه دلگیره

گناهی گردنم نیست

همش تقصیر تقدیره

پر از بغزم پر از گریه

پر از تلخی و شیرینی

حلالم کن دارم میرم

منو هر گز نمیبینی

حلالم کن اگه دستام به دستای تو عادت کرد

ببین دنیای عاشق کش به ما خیانت کرد

کلاف آرزوهامو چرا هیچکی نمی بافه

برای ما دو تا عاشق جدایی دور از انصافه

تو رویای منی اما

من از کابوس لبریزم

چه مظلومانه می باری

چه مظلومانه می ریز

نگام کن لحظه ی زنده نفس

چه تلخه هم و خوشی

چه وحشتناک دلکندن

چه سخته فراموشی

تعداد بازدید از این مطلب: 207
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : سه شنبه 26 ارديبهشت 1391
نظرات

هر که عاشق شد جفا بسیار می باید کشید

بهر یک گل صد جفا از خار می باید کشید

من به مرگم راضی ام اما نمی آید عجل

بخت بد بین از عجل هم ناز می باید کشید

تعداد بازدید از این مطلب: 207
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : سه شنبه 26 ارديبهشت 1391
نظرات

زبانم را نمی دانی !
نگاهم را نمی بینی !

ز اشکم بی خبر ماندی و آهم را نمی بینی

سخن ها خفته در چشمم
نگاهم صد زبان دارد

چرا طرز نگاهم را نمی بینی؟

چرا یک دم کنار من نمی مانی
چرا یک دم بیاد من نمی آیی

به یاد آور تو آن روز طلایی را
 به یاد آور

نگاهم چیست جز عشقت
تو روی از من چه پوشانی

مگر ای ماه، چشم بی گناهم را نمی بینی

سیه چشمان من موی سپیدم را نگاهی کن
مگر در چشم من روز سیاهم را نمی بینی؟

چرا یک دم کنار من نمی مانی
چرا یک دم بیاد من نمی آیی

به یاد آور تو آنروز طلایی را
به یاد آور به یاد آور

تعداد بازدید از این مطلب: 165
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : جمعه 2 ارديبهشت 1390
نظرات

خدایا،خدایا...

به من توفیق تلاش در شکست ؛ صبر در نومیدی ؛ رفتن بی همراه ؛ جهاد بی سلاح ؛ کار بی پاداش ؛ فداکاری در سکوت ؛ دین بی دنیا ؛ مذهب بی عوام ؛ عظمت بی نام ؛ خدمت بی نان ؛ ایمان بی ریا ؛ خوبی بی نمود ؛ گستاخی بی خامی ؛ مناعت بی غرور ؛ عشق بی هوس ؛ تنهایی در انبوه جمعیت و دوست داشتن بی آن که دوست بداند روزی کن.

تعداد بازدید از این مطلب: 175
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : پنج شنبه 1 ارديبهشت 1390
نظرات

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند گر باطن را نمی توان ساقط کرد می توان رسوا ساخت اگر حق را نمی توان استقرار بخشید.می توان اثبات کرد وبه زمان شناساند و زنده نگاه داشت.

تعداد بازدید از این مطلب: 166
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : چهار شنبه 31 فروردين 1390
نظرات

دوست داشتن از عشق برتر است. عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرتِ روشن و زلال. عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سرزند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع میکند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد.              

تعداد بازدید از این مطلب: 199
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : چهار شنبه 31 فروردين 1390
نظرات

اما چه رنجي است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زيبايي ها را تنها ديدن و چه بدبختي آزاردهنده اي است تنها خوشبخت بودن! در بهشت، تنها بودن سخت تر از كوير است.

تعداد بازدید از این مطلب: 174
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : چهار شنبه 24 فروردين 1390
نظرات

عشق را در زندگی فریاد می زنیم
اما افسوس...
که در هیاهوی بی رنگ عاطفه ها
گاهی قلب را در گرو اندکی محبت می گذاریم
و اینگونه قلب را
بدون دریافت چیزی از دست می دهیم
و ما هم می شویم یک

بی عاطفه...

تعداد بازدید از این مطلب: 192
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : مرتضـی کریمی
تاریخ : چهار شنبه 24 فروردين 1390
نظرات

هرکس به چیزی تبدیل می شود که به آن عشق می ورزد .

اگر سنگی را دوست داشته باشد ، سنگ می شود .

اگر هدفی را دوست داشته باشد ، به آن هدف تبدیل می شود .

اگر به فردی عشق ورزد آن فرد می شود .

و اگر به خدا عشق بورزد خدائی می شود .

تعداد بازدید از این مطلب: 201
موضوعات مرتبط: عاشقانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تعداد صفحات : 2
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


عشق را در زندگی فریاد می زنیم اما افسوس... که در هیاهوی بی رنگ عاطفه ها گاهی قلب را در گرو اندکی محبت می گذاریم و اینگونه قلب را بدون دریافت چیزی از دست می دهیم و ما هم می شویم یک بی عاطفه...


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود